سازمان UNico
راهنمای مهاجران

ابتلای پناه‌جویان به ایدز برای رهایی از جزیره‌ لس‌بوس یونان

ابتلای پناه‌جویان به ایدز برای رهایی از جزیره‌ لس‌بوس یونان

 

یکی از شب‌های زمستانی جزیره «لس‌بوس» یونان است. از کمپ موریا برگشته‌ام و قرار است با او ملاقات کنم. صورتی استخوانی و پر از تتو دارد و چشمانی که در آن هیاهوی شبانه شهر، در بارهای ساحلی دریا، دنبالم می‌کند.
ترنس‌سکشوال است و می‌خواهد به جنسیتی که دوست دارد، یعنی زن تبدیل شود.
داستانی پر از ناامیدی و خشونت را روایت کرد و اشک ریخت؛ اما از همه مهم‌تر، برگه ابتلایش به بیماری ایدز را روی میز گذاشت که پرده از فاجعه دیگری در دنیای پناه‌جویی یونان کنار زد.
زندگی در «موریا» یا حتی در سطح شهر «میتیلینی» جزیره «لس‌بوس» در شرایطی که اجازه خارج شدن از جزیره را نداشته باشی، یعنی زندانی به وسعت یک جزیره.
«موریا» به‌تنهایی یعنی کمپی با ظرفیت حدود چهار هزار نفر که بیش از ۲۰ هزار انسان را با کم‌ترین امکانات در خود جای داده است.
شب‌های «موریا» به کابوسی برای ساکنان آن تبدیل شده؛ مملو از خشونت، درگیری، چاقوکشی، آزار جنسی، تجاوز و حتی اقدام به خودکشی.
گاه هم آتش‌سوزی‌ جان انسان‌ها را می‌گیرد.
برخی از پناه‌جویان اما بعد از چندین ماه زندگی در موریا، اگر بتوانند به هر طریقی درآمدی داشته باشند، کاری پیدا کنند، یا آشنایی وساطتشان را بکند، سرپناهی در سطح شهر می‌یابند.
هرچه باشد، برایشان بهتر از زندگی در ازدحام پرخشونت «موریا» است.راوی این روایت از پناه‌جویی هم ماه‌ها در کمپ «موریا» زندگی کرد، مورد ضرب و شتم قرار گرفت، آزار دید و دل به دریا زد و رفت.
وقت ملاقات، دستانش را روی میز گذاشت. جای «کات زدن‌ها» را از بس زیاد بود، نمی‌توانستم بشمرم. یکی از خط‌ها تازه همان دو شب قبل بر دستانش نقش بسته بود.
اگرچه شروع صحبت‌هایش با آرامش بود، اما هرچه بیشتر حرف زدیم، صدایش بیشتر در گلویش فرورفت و اشک‌هایش جاری شد: «چند سال بیشتر فرصت ندارم. اینجا دارو نیست.
داروهای هورمونی که در ترکیه می‌خوردم هم اینجا نیست. همه نسخه‌ها و مدارکم را برایت می‌فرستم. کمکم کنید.»برشی کوتاه از زندگی او، روایتی بود از داستان یک ترنس‌سکشوال که نه بدنش را دوست داشت، نه در گ